
باند فاشیستی مؤتلفه، شاهنشاها سپاس گویان دیروز و چپاولگران ثروت عمومی امروز
عافیت گزینان دیروز، چپاولگران امروز
بهمن ماه هر سال همواره یادآور خونها و جانهایی است که برای پایان شبهای سرد و ظلمانی دیکتاتوری و فرارسیدن بهاران آزادی نثار شده است. آنهایی که در ایام رخوت و وادادگی بر سردی و جمود شوریده و جان برکف، فدیه راه رهایی خلق قهرمان شدند. از بنیانگزاران شهید سازمان مجاهدین خلق و آنانکه بقول پدر طالقانی راه جهاد را گشودند تا آنها که بار امانت بر دوش گذاشته و راه را ادامه دادند و تا هزاران هزار مردمی که در خیابانها خروش مرگ بر دیکتاتور سردادند و بسیاری که سینه هاشان را آماج گلوله های حافظان آن نظم کهن کردند تا نظمی نو جایگزین شود.
در این میان اما کسانی هم بودند که در کنج عافیت، سردر آخور کسب و کار روزانه خود داشتند و دنبال فرصتی تا از سوراخهای نمور بیرون بجهند و بر سر سفره حاضر و آماده انقلاب بنشینند.
باند غارتگر مؤتلفه از جمله این جماعت دزدان انقلاب است. عناصر دزد و چپاولگری که همواره یک دست در جیب مردم و دست دیگر بر گلوی آنان دارند، همانها که در دوران دیکتاتوری شاه، در شرایطی که زندانیان سیاسی با مقاومتی ستایشانگیز بازجویان ساواک را به وحشت انداخته و با پایداری و پرداخت بها از گوشت و پوست خودشان، هیبت پوشالی دیکتاتور را شکستند، ذلیلانه شاهنشاها سپاس گفتند و از ذات ملوکانه! گدایی عفو کردند. همان هایی که در بیرون از زندان هم بقول دژخیم عزتشاهی « بعدازاینکه آقای خمینی تبعید شد یک نوع افسردگی در مبارزه به وجود آمد و بعد از زندان این آقایان خیلی ها عقب نشینی کردند… و تیپ های مذهبی نظیر مؤتلفه نیز به اقدامات فرهنگی مانند بنیان گذاشتن صندوق های قرض الحسنه یا تأسیس مدارسی مانند مدرسه رفاه و مدارس غیرانتفاعی روی آوردند تا جامعه اصلاح و آگاه شود.» (خبرگزاری فارس – ۱۵ بهمن ۹۶)
در میان عناصر تشکیل دهنده باند مؤتلفه، غارتگران و دژخیمانی همچون حبیب الله عسگراولادی، مهدی ملک الکتاب، ابوالفضل حاج حیدری، اسدالله بادامچیان، محمد کچویی، اسدالله لاجوردی قصاب اوین و ابوالفضل توکلی بینا دیده میشوند که همگی در دزدی و غارتهای نجومی اموال مردم و شکنجه و کشتار بهترین جوانان این میهن همدست خمینی جلاد بوده اند. توکلی بینا همان کسی است که بنا به گفته حبیب الله عسگر اولادی، پیام رسان تسلیم و بریدگی برای سپاسگویان شاه بوده است: «پیام آیتالله میلانی و آیتالله خویی را برای آیتالله انواری و دیگران در زندان آورده بودند که شما یک چیز ساده بنویسید تا آزاد شوید…!!» (کتاب خاطرات حبیب الله عسگراولادی)
البته عسگراولادی در همانجا تلاش کرده بریدگی و اقدام ننگین خود و امثال خودش در «سپاسگویی» دیکتاتور را توجیه و ماستمالی کند و به «سفارشهایی از بعضی از علمای بزرگ!» متوسل میشود: «حدود پنج شش سال از زندان ما گذشته بود که تعدادی از بزرگان منجمله آقای حاج ابوالفضل توکلیبینا، پیام آیتالله میلانی و آیتالله خویی را برای آیتالله انواری و دیگران در زندان آورده بودند که شما یک چیز ساده بنویسید تا آزاد شوید. این را در وقت ملاقات و در پشت میلههای زندان به من گفتند که شما تعصب به خرج نده، چرا که این تعصب اسباب این است که هم خودت و هم دیگران در زندان بمانید… به دوستان عرض کردم که ارادهام این است که مسلمان بمیرم، نه اینکه قهرمان بمیرم. اگر اسلام اقتضا کند، من این کار را میکنم اما این دلایلی که میآورید اقتضای اسلام نیست… در سال ۱۳۵۴ به دلیل اختناق سیاسی جامعه و شرایط نگرانکنندهای که از این اختناق سیاسی احساس میشد، دولت آمریکا به شاه فشار آورد که فضای سیاسی را باز کند. لذا رژیم ناگزیر بود تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کند. به واسطه بعضی از علمای بزرگ سفارشهایی از امام(ره) به ما رسید که شما یک مطلب سادهای بنویسید تا آزاد شوید. بنده یک عذرخواهی ساده نوشتم» (کتاب خاطرات حبیبالله عسگراولادی)
توکلی بینا در زمانی که مجاهدین و مبارزین بر تختهای شکنجه در سیاهچالهای شاه خائن بهای آزادی مردم از چنگال دیکتاتوری را با گوشت و پوست خود میپرداختند، در کنج عافیت، بهدنبال کسب و کار بوده و به اعتراف خودش در اداره گذرنامه دوستی (لابد ساواکی) داشته که در هماهنگی با او «۲۴ ساعته گذرنامه» برای رفتن به فرانسه گرفته است: «یک دوستی در اداره گذرنامه داشتیم با او هماهنگ کردیم و او گفت: مدارک تان را بیاورید ۲۴ ساعته گذرنامه تان را تحویل می دهم. خلاصه پاسپورت ما آماده شد و من هم بلیط پاریس را گرفتم…» (خبرگزاری مهر ۱۲ بهمن ۹۹).
توکلی همچون دیگر دزدان انقلاب، سرانجام بر موج انقلاب سوار شده و پس از سرنگونی رژیم سابق، هم در سرکوب قیام ها و ناآرامی های اجتماعی شرکت داشته و هم بر اهرم های مختلف قدرت و ثروت چنگ انداخته و به غارت و چپاول اموال مردم مشغول شده است از جمله:
شرکت در سرکوب مردم کردستان در ابتدای انقلاب (کتاب خاطرات ابوالفضل توکلی بینا)
از پایه گذاران ارگان غارت و چپاول با عنوان «بنیاد مستضعفان» (کتاب خاطرات ابوالفضل توکلی بینا)
توکلی بینا از مؤسسین بنیاد باصطلاح فرهنگی رفاه بوده که با یدک کشیدن عنوان غیرانتفاعی به غارت و چپاول از جمله زمین دزدی اشتغال دارد. یکی از هزاران موردی که در اختلافات باندی به رسانه های رژیم راه پیدا کرده بشرح زیر است:
«زمین دولتی زیرپای بنیاد فرهنگی غیرانتفاعی رفاه؛ به گزارش فارس بر اساس مفاد مندرج در بند ۱۷ گزارش حسابرس مستقل بازرس قانونی از سازمان ملی زمین و مسکن، در سال ۸۹ یک قطعه زمین دولتی به مساحت ۲ هزار و ۲۰۰ متر مربع واقع در منطقه جنتآباد تهران بدون داشتن صورتمجلس تفکیکی و حتی انعقاد قرارداد، به ارزش کارشناسی روز و به مبلغ ۷.۹ میلیارد تومان به بنیاد فرهنگی غیر انتفاعی رفاه واگذار گردیده است. بر همین اساس، بنیاد فرهنگی غیر انتفاعی رفاه تا تاریخ ۳۱ مرداد ماه سال ۹۸ و با گذشت ۹ سال از زمان واگذاری زمین، تنها رقم ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان که معادل ۳۰ درصد از مبلغ روز قیمتگذاری ملک است، را به سازمان ملی زمین و مسکن پرداخت کرده است. مطابق بنده ۱۷-۷ گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانونی، موافقتنامه اصولی بنیاد فرهنگی غیر انتفاعی رفاه تا زمان انتشار این گزارش به سازمان ملی زمین و مسکن ارائه نشده و زمین ۲ هزار و ۲۰۰ متری ذکور در تصرف بنیاد مذکور است». (خبرگزاری فارس ۱۴ آبان ۹۹)
براساس آنچه که خود توکلی بینا اعتراف کرده، خمینی ملعون از همان ابتدا، بیش از هرکسی به او دست باز در دزدی و غارت داده است: «امام اجازه وجوهاتی را به من داد که به هیچ کسی نداد» (روزنامه مشرق ۱۸ خرداد ۹۹)
وی همچنین اعتراف میکند که پول خرید زمین مدرسه رفاه را هم خمینی دجال (البته از محل غارتهای نجومی اموال مردم) در اختیار او قرار داده و با همین پول ها به کشورهای مختلف هم سفر کرده است. «مدرسه رفاه که مساحت آن سه هزار متر است با پولی که امام در اختیار من قرار داد، خریدم. بیشتر کشورهای دنیا را رفتم...» (همان منبع)
روزنامه مشرق(رژیم) ۱۸ خرداد ۹۹

یکی دیگر از ارگانهایی که توکلی بینا در آن به غارت و چپاول اشتغال داشته سازمان حج و زیارت بوده که چند بر صندلی ریاست آن تکیه زده است.
علاوه بر خودش، اعضای خانواده او نیز با بهرهمندی از موقعیت ویژه و مناصبی که او در سلسله مراتب مختلف حکومتی از قبیل مشاور رئیس جمهور و… داشته و دارد در نهادها و مؤسسات مختلف از آب و فاضلاب قم تا ارگانهای باصطلاح فرهنگی نظیر مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه که صرفاً پوشی برای دزدی و چپاول بیشتر است مشغول بهکار هستند.